- ستیزه جویی
- جنگجویی، لجاجت، خشمگینی، سرکشی عصیان
معنی ستیزه جویی - جستجوی لغت در جدول جو
- ستیزه جویی
- جنگجویی، سرکشی، ناسازگاری
- ستیزه جویی
- Pugnacity
- ستیزه جویی
- воинственность
- ستیزه جویی
- Kampfeslust
- ستیزه جویی
- войовничість
- ستیزه جویی
- wojowniczość
- ستیزه جویی
- belicosidade
- ستیزه جویی
- bellicosità
- ستیزه جویی
- beligerancia
- ستیزه جویی
- pugnacité
- ستیزه جویی
- vechtlust
- ستیزه جویی
- लड़ाकूपन
- ستیزه جویی
- keberanian bertarung
- ستیزه جویی
- نزّاعٌ
- ستیزه جویی
- לוחמנות
- ستیزه جویی
- kavgacılık
- ستیزه جویی
- ความก้าวร้าว
- ستیزه جویی
- যুদ্ধবাজ
- ستیزه جویی
- لڑاکا پن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جنگجویی، لجاجت، خشمگینی، سرکشی عصیان
لجباز
ناسازگار، لجوج
جنگجو، سرکش، ناسازگار، لجوج